“
“
دانلود رمان رسوا از فاطمه اشکو با فرمت های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
رسوا داستان عشقی مشترک بین دو برادر دو قلوئه. دختری به نام بهین برای انتقام از نامزد سابقش(ساواش) وارد زندگی امیرعلی میشه واونو با ساواش اشتباه میگیره. بی خبره از اینکه امیرعلی نامزد سابقش نیست و برادر دو قلوی نامزدشه که سال ها از هم خبرن و…
خلاصه رمان رسوا
ورقه را محکم روی میز کوبید: این قرارداد ابطاله! – با برداشتن کیفش از جا بلند شد: هر وقت به جای دو تا تیکه کاغذ و چهار خط نوشته ی بی معنی تونستین با سه – تیکه فیلم و چهار تا عکس معنادار بیاین پیش من، دهن باز کنین و منو تا اقدسیه بکشونین! اشاره ای به عینک و سوئیچ ماشینش بر روی میز کرد و رو به سجاد آمرانه گفت: اینارو بردار بیا! – سجاد “چشم” ی زیر لب گفت و برای برداشتن وسایل شخصی بهین به میز نزدیک شد. ابطحی از پشت میز با عجله بلند شد و بهین را صدا زد:
بهین خانوم!
یه لحظه صبر کنین! توضیح میدم… اصلا شما به من نصف روز وقت – بدین، قول میدم به دستتون برسونم! بهین پوزخند زد و با قدم هایی بلند، بی توجه به عجز و ناله های ابطحی از در بیرون زد. موبایلش را در آورد و فوری شماره ی مورد نظرش را گرفت. الو… اینم پرید. – – … معلوم بود دروغ میگه! ازت یه آدم قابل اعتماد که فوری پیداش کنه رو خواستم. – اگر برای دید زدن یه مشت ورقه ی بی مصرف که قبلا خونه خریده و فروخته، اجاره کرده یا از نو زده کوبونده و ساخته که خودمم خبر دارم!
– … نه! اصرار نکن. همین که گفتم. یکی دیگه رو بیار راس کار. – – … پشت خطی موبایلش را زنگ خور دید. نگاهی به گوشی اش انداخت. با دیدن اسم بهار، فوری گفت: من قطع می کنم. پشت خطی دارم. فعلا! – موبایل را قطع کرد و دست درون جیبش فرو برد. هوای سرد زمستانی را بلعید و با نگاهی شماتت بار به سر در خانه ای که صاحبخانه اش حسابی کلافه اش کرده بود، نگریست. سجاد را دید که آرام آرام به سمتش آمد و همزمان دکمه ی باز ماشینش را با دزدگیر فشرد. -سوار شو!