“
“
دانلود رمان دختری با نشان اژدها از sara.180 با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
دختری به ظاهر معمولی؛ اما دارای رازی پنهان، رازی که سال هاست در گوشه ای از قلبش مخفی شده و هیچکس حتی خودش اطلاعی از اون راز نداره!! اما روزی میرسه که حقیقت فاش میشه و این دختر شجاع رو به سرزمینی دیگه میکشونه؛ به سرزمینی اسرار آمیز !! در راه جدیدی که پیش روشه اتفاقات عجیبی براش پیش میاد که بعضی اوقات براش خوشایند و بعضی اوقات تلخ و دشواره !!
خلاصه رمان دختری با نشان اژدها
**سوم شخص** روبروی آتش نشسته بود و جوشانده اش را می نوشید؛ در فکر آن بود که مبادا بلایی بر سر کین آمده باشد !! آخرین جرعه نوشیدنی اش را می خورد که در به صدا درآمد؛ آهسته به سمتش رفت و سوال همیشگی را پرسید: کی هستی؟! کین از آن سوی در با صدای خشداری پاسخ داد: کینوایز، درو باز کنید جناب آدریان. آدریان بسرعت در را گشود که بدن بی رمق کین در آغوشش افتاد؛ او را به سختی تا کنار آتش کشاند، در کنار نور آتش زخم های کین نمایانتر شده بودند !! کین با صدای ضعیفی گفت: درد دارم جناب آدریان، چیزی هست که
زخمامو مداوا کنه؟! آدریان با دقت زخم ها را از نظر گذراند و از جا برخاست؛ زخم ها را شست و مرحمی را که از قبل محیا کرده بود بر روی آن ها گذاشت!! کین با درد چشمانش را بست و پرسید: ا…اورینا اینجاست؟! آدریان بدون آنکه نگاهش را از زخم ها بگیرد پاسخ داد: بله، اینجاست سالمو سلامت!! بعد از مداوای زخم ها روی صندلی و روبروی کین نشست و گفت: میدونم حالت خوب نیست ولی میخوام بدونم به چه دلیل اینجا اومدید؟! کین: خـوب، شما راجب افسانه قدیمی که از سال ها پیش بین مردم جهان رواج پیدا کرده شنیدید؟!
آدریان: منظورت داستان ” افسانه قرنه”؟! کین: بله، همه این داستانو یه جور افسانه میدونن در صورتی که اون یه حقیقته، شما در جریان هستید که وقتی خانوادم کشته شدن من یکی از افراد حارث شدم؛ حارث بارها درباره اینکه افسانه قرن وجود داره حرف میزد و می گفت که روزی پیداش میکنه !! کین خود را جلو کشاند و آرام و شمرده شمرده گفت: اورینا، همون، افسانه قرنه!! آدریان شگفت زده به چشمان کین خیره شد؛ نمی توانست باور کند!! خودش هم می دانست که قطعأ افسانه قرن وجود دارد اما هیچگاه فکر نمی کرد روزی او را از نزدیک ببیند…