“
“
دانلود رمان ترنج از ملیکا بیت با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
من از زنانی حرف میزنم که نامشان معادل معجزه است. من از فروغ ها، از سیمین ها، از پروین ها، از آهو خانم ها حرف میزنم. از تمام آن هایی که خریدار “ترس” نبودند از آن هایی که چو کوه در مقابل سختی ایستادند و نشان دادند زن بودن، بالاتر از معجزه است زنانی که خود را باور دارند و می دانند که اگر تصمیم بگیرند قادر به انجام هر کاری هستند…
خلاصه رمان ترنج
پشت چراغ قرمز فکرم رفت سمت متین دو هفته ازش خبر ندارم بهمون سر نزده حتی زنگمم نزده ببینه خوبیم یا نه با ناراحتی گوشیمو برداشتم و شمارشو آوردم بالا اسمش تو گوشیم حامی سیو شده بود متین حامیه من بود تو تمام این سال ها که بچه بودم و خام. نمی تونستم نسبت بهش بیخیال باشم همیشه همه جا هوامو داشته الان که بهم زنم نمیزنه مطمئنم دلخوره خودم باید زنگش بزنم. شمارشو گرفتم بوق اول که خورد مطمئن بودم باید جواب بده چون متین در هر شرایطی جوابمو می داد اما اشتباه فکر کردم چون بوق دوم و سوم هم خورد بوق های اخر بود داشتم نا امید میشدم از جواب
دادن که صدای خستش پیچید تو گوشم: الو. من: الو سلام.متین: سلام. من :خوبین. متین مثل همیشه حرف نمیزد صداش بوی دلخوری می داد.متین: مهمه؟ من: چی؟ متین: خوبیم مهمه واست؟ بغضم گرفت از لحنش با ناراحتی گفتم: خواهش میکنم اینجوری حرف نزن باشه قبول ناراحتی ازم دلخوری اما اینجوری حرف نزن. متین: فکر میکنی واسه خودم اسونه اینجوری حرف زدن؟ اونی که داره عذاب میکشه منم اینو بفهم ترنج. من: باشه قبول حق باتوعه امروز وقت داری همو ببینیم؟ متین: واسه تو همیشه وقت داشتم خودت نخواستی بفهمی. من: واسه نهار دعوتم قبول میکنی بیایی رستوران کاج؟
مهمون من؟ متین: دعوتت رو قبول میکنم میام. اما مهمون تو نه میدونی که از اینکار خوشم نمیاد… مسیرمو تغییر دادم سمت رستوران جلوی رستوران پارک کردم و پیاده شدم. تیپم خداروشکر خوب بود رسمی مانتو شلوار مشکی و مغنعه همرنگ وارد رستوران شدم یکی از میزهارو انتخاب کردم و نشستم. گارسون امد طرفم که گفتم: فعلا چیزی نمیخوام همراه دارم بیاد بعد سفارش میدم. گارسون که رفتم گوشیمو در آوردم و پیامامو چک کردم تو گروه های دانشجوها اساتید و… همینطوری مشغول بودم که باصدای متین که می گفت: گردنت درد میگیره سرمو آوردم بالا نمیدونم متین همیشه اینقدر خوش پوش و…