“
“
دانلود رمان عشق تاریک از یاسمن فرح زاد با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
پسری که به خاطر گرفتن انتقام مرگ نامزدش خلافکار میشه… پسری از دیار تنهایی، خسته و بی رحم و دختری بی گناه دزدیده میشه…
خلاصه رمان عشق تاریک
“رادوین” دستی به کتم کشیدم از تو اینه نگاهی به چهرم کردم ، حق با داروینه جدیدا خودمم خودمو نمی شناسم، بعد از تصادف فقط دستم در رفت، حالا مجبورم همش با راننده اینور و اونور برم اما امروز با کمالی قرار داشتم و داروین ترجیح داد خودش همراهم باشه. با تک بوقی که زد، در باغ رو برامون باز کردن. _تو، توماشین بمون… می خوام تنها برم. داروین با حرص برگشت سمتم : _حرف مفت نزن این همه را نیومدم تو ماشین بمونم. بدون توجه به من در ماشین باز کرد و پیاده شد، درک میکردم نگرانمه اما زیاد دلم نمی خواست قاطی کارام بشه،
من وارد کار خلاف شدم کافیه دیگه دوست ندارم برادرمم تو این لجن گیر کنه. کنار داروین ایستادم مشخص بود حسابی از دستم کفریه، یکی از افراد کمالی امد جلو: _سلام اقای تاجیک خوش امدید، اقا داخل منتظرتون هستن بفرمایید تو.با قدم های محکم به سمت در رفتم، داروینم شونه به شونم حرکت می کرد یه جورایی از اینکه همراهم امد خوشحال بودم، حضورش باعث دلگرمی منه. نگاه کلی به ویلا انداختم، این کمالی نمی دونم چندتا خونه داره این سومین خونه ای که توش قرار ملاقاتش کنم. _به به سلام پسر چه عجب افتخار دادی ببینیمت.
نگاه بی تفاوتی به مرد رو به روم کردم، کسی که منو وارد این باند کرد ته دلم خیلی دوست داشتم همین جا بکشمش، بیشتر اوقات واقعا با عصابم بازی میکرد. _خوبه بهت گفته بودم زیاد از این دیدارهای مخفی اونم تو باغ های پرت تهران خوشم نمیاد… سری بعد اگه بازم همچین جایی قرار بزاری مطمئن باش نمیام. امد جلو، خنده ای کرد: تو خیلی عجولی. نگاهی به داروین کرد که یکم عقب تر از من ایستاده بود، سمتش رفت و باهاش دست داد: چقدرخوب کردی برادرتم اوردی. همراهش رفتیم تو اتاقی، بیحوصله رو مبل نشستم داروینم کنارم نشست…