خلاصه کتاب:
چشم هایش بی نهایت زیبا بود. هنوز هم زیباست،اما اینبار هزار بار زیباتر و قابل توجهتر از همیشه. دیگر حتی لهیب جانگداز آفتاب هم که اینگونه تا عمق چشمان نافذش فرو رفته و تا نهایت پیشروی کرده هم نمی تواند مانع از درخشش مردمک های سیاه رنگ و مخمور چشمانش شوند. او چشمانش را نبست، حتی مشت هایش را به شیوه ی قدیمی ایام کودکی گره نکرد و روی چشمان آزرده از زخم تیغ آفتاب مالش نداد. ناله هم نکرد. انگار هیچوقت چشمانش به اشعه ی نور آفتاب حساسیت نداشت. فقط تماشایم می کرد؛ عاشقانه. یک دل سیر، هر دوتایمان را تماشا کرد؛ هم من و هم آفتاب را…
سایت دانلود رمان برترین وبسایت دانلود رمان های ایرانی و خارجی
آمار سایت
737 نوشته
6 برگه
0 کامنت
1 کاربر
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " دانلود رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.