خلاصه کتاب
با عجله موهای خرمایی رنگش را دور هم پیچید و بالای سر گوجه کرد . شال آبی رنگی - که مناسب مانتوی سرمه ای رنگش بود- برداشت و بعد از این که روی سر
مرتب کرد، نیم نگاهی در آیینه به خودش انداخت و برای آخرین بار خودش را در آیینه ی میز آرایش قدیمی مادرش برانداز کرد.